مدیریت از دیدگاه امام علی(ع)
فروع سازماندهي
أ. تفويض اختيار
از ويژگيهاي مورد توجّه در امر سازماندهي نيروها، مسأله تفويضاختيار است. مديران براي افزايش اثربخشي خود در محيط كار و براي اين كهبتوانند به وظايف مهم و كليدي خود برسند، بايد قسمتي از اختيارات خود رابه كاركنان تفويض كنند. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
من مالك اشتر، پسر حارث، را بر شما و سپاهياني كه در فرمانشماست، امير]فرمانده كل[ كردم. گفته او را بشنويد و از وي فرمانبريد! او را چون زره و سپر نگهبان خود كنيد كه مالك را نه سستياست و نه لغزش، و نه كندي كُند آن جا كه شتاب بايد، و نه شتاب گيردآن جا كه كُندي شايد.
ب. ضرورت رعايت نظم در سازماندهي
در حيات انسان و مديريت سازماني، چيزي بدتر و خطرناكتر از بينظمينيست. وقتي به ريشه نظم ميرسيم، ميبينيم كه معناي آن خوب و درستانجام دادن كار است. در مديريت امروز گفته ميشود:
نظم در كارها و رعايت آن در سازماندهي، يعني هم كارِ درست راانجام دادن (كارآيي) و هم درست كار را انجام دادن (اثربخشي) كهمحصول اين دو، بهرهوري است.
امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
عاقل كسي است كه هر چيز را در جاي خود قرار دهد.
يگانه داروي تنظيم امور در سازمانها، توأم شدن نظم و خرد است. هركار درست و منظم، و هر فكر شايسته، به چهره و حيات مديريت زيباييميبخشد. همان طور كه هر جانداري بر اثر رعايت نكردن بهداشت، دچاربيماري ميشود، جامعه نيز بر اثر بينظمي دچار بيماري گشته، كارآيي خود رااز دست ميدهد. نظم، جامعه را به سوي جاودانگي هدايت ميكند، و بينظميو بيخردي، مرگ زودرس را به ارمغان ميآورد. امام علي(ع) قرآن و وجودبا بركت آن را مايه و عامل نظم حيات اجتماعي ميداند.
نظم فيزيكي و نظم فكري، دو منبع اصلي مديريت است. غلبه بر بينظمي،آغاز خردمندي است. دركار گروهي، نظم و انضباط، كليد اصلي كاميابياست. براي اجراي وظايف در سازمان و استفاده بهينه از منابع انساني وتجهيزات، بايد نظم برقرار شود.
ج. رعايت سلسله مراتب در سازماندهي
از ويژگيهاي مديريت و اصل سازماندهي نيرو در آن، كه از ويژگيهايرفتاري نيز به شمار ميرود، رعايت سلسله مراتب است. اهميت اين موضوع باتوجّه به لزوم نظم و انضباط و مشخص بودن حيطه اختيار و عمل كاركنانروشن ميشود؛ به طوري كه بدون رعايت آن، شيرازه امور از هم خواهدگسست و بسياري از تلخكاميها از همين جا نشئت ميگيرد. براي نمونه،زيانهايي كه در جنگ احد بر اثر نافرماني عدهاي از فرمان پيامبر صورتپذيرفت، از همين مسأله سرچشمه گرفت؛ بدين سبب، فرمان مافوِ تا هنگاميكه با موازين شرعي مغايرت نداشته باشد، بايد اطاعت شود. امام علي(ع)ميفرمايد:
تو نيز بايد مطيع مافوِ باشي.
بر شما است كه از فرمان فرماندهان سرپيچي نكنيد... تا خداوندامورتان را اصلاح كند.
اگر به وظايف خود عمل نكنيد، نزد من خوارتر و كجرفتارتر از شمانخواهد بود.
از مسائل مهم دركار گروهي، رعايت اصل فرادست (رئيس) و فرودست(مرئوس) بودن است.
3. دقت در گزينش كارگزاران
اميرمؤمنان(ع) فرمود:
آفت و بلاي كارها، ناتواني كارگزاران است.
مدير براي آن كه از عهده مسؤوليتهاي سنگين خود به خوبي برآيد، بهتنهايي نميتواند اين وظايف را انجام دهد و ناچار بايد از همكاران ودستياراني بهرهگيرد. گزينش چنين دستياران و همكاراني به سادگي صورتنميپذيرد؛ زيرا نيروي انساني روح سازمان است و اگر افراد شايستهاي برايهمكاري با مديريت برگزيده نشوند، اين روح، بيمارگشته، كل سازمان دچاراختلال خواهد شد.
ناتواني كارگزاران، آفت كارها است، و براي پيشگيري از اين ضايعه، بايداز كارگزاران توانا بهره برد يا نيروي مناسب و متخصص تربيت كرد؛ سپس درادامه آن را به كار گمارد؛ همان كاري كه حضرت امير(ع) در دوران خلافتخويش انجام داد. نامه امام به عمر بن ابي سلمه مخزومي، فرماندار بحرين،پس از عزل او و نصب نعمان بن عجلان زرقي در سال 36 هجري چنين است:
پس از ياد خدا و درود، همانا من نعمان بن عجلان زرقي را بهفرمانداري بحرين نصب كردم. و بيآن كه، سرزنشي و نكوهشي برايتوجود داشته باشد، تو را از فرمانداري آن سامان گرفتم. به راستيتاكنون زمامداري را به نيكي انجام دادي و امانت را حفظ كردي؛ پسبه سوي ما حركت كن؛ بيآن كه مورد سوء ظن قرار گرفته يا سرزنششده يا متهم بوده يا گناهكار باشي، كه تصميم دارم به سوي ستمگرانشام حركت كنم. دوست دارم در اين جنگ با من باشي؛ زيرا تو ازدلاوراني هستي كه در جنگ با دشمن، و برپا داشتن ستون دين، از آنانياري ميطلبم؛ ان شاء الله.
امام علي(ع) دامنه بحث به كارگماري را به خوبي آشكار ميسازد و بحثلياقت و توان و مسؤوليت را به نقد كشيده و ميفرمايد:
سستي فردي [انسان] در انجام كارهايي كه به عهده او است و پافشاريدر كاري كه از مسؤوليت او خارج است، نشانه ناتواني آشكار و انديشهويرانگر است.
امام علي(ع) فقط در نهج البلاغه نزديك چهل مدخل و بحث دربارهبهكارگماري كارگزاران دارد كه نقل آنها از گنجايش يك مقاله بيرون است.
بدون تربيت نيرو و شناسايي آن براي عهدهدار شدن امور جامعه ومديريت در سطوح خرد و كلان، بسياري از وظايف و اهداف سازماني عملينخواهد شد و در امور جاري سازمان خلل پديد خواهد آمد. مديريتي كهريشه الاهي دارد، انديشهها و طرحهاي نشئت گرفته از وحي را در چارچوبضوابط مكتب، با رعايت اصول انسانيت، به دست همكاران مؤمن و متخصصميسپارد و از آنها ميخواهد تا به صورت تكليف شرعي و قانوني درگسترش و اجراي آن بكوشند. مديريت در اين بينش، خود جلودار كارواناست، امّا تأثير همراهان در نقش وسيلهاي مؤثر در پيشبرد اهداف و انديشههارا نميتوان از نظر دور داشت.
هنگامي كه حضرت علي(ع) در جايگاه نخستين وليامر و امام، زمام امورجامعه را در دست گرفت، بيدرنگ به تنظيم امور و رفع نارساييها پرداختو براي حكومت خويش نظام و سازماني را پديد آورد. نخستين كاري كهحضرت پس از دستيابي به حكومت انجام داد، گزينش افرادي مسلمان،متعهد، مدير و مدبّر و فرستادن آنها به مناطق گوناگون سرزمين اسلامي بود.اين افراد كه امام آنها را والي (فرماندار) معرفي ميكند، با اختيار گسترده بهمناطق مورد نظر رفته، امور آن منطقه را تنظيم ميكردند.
امام همه كوشش خود را در اين امر متمركز ميكرد كه از ابتدا افراديخداترس، متعهد، لايق و كاردان را براي ولايت مناطق برگزيند؛ سپس با دادنمسؤوليت به اين افراد، آنها را به مناطق مورد نظر ميفرستاد و بدون وقفه بركار آنها نظارت ميكرد و اگر اين افراد را به هر دليل مناسب ولايت نميديد،به سرعت آنها را عزل، و فرد ديگري را جايگزين آنان ميكرد.
امام علي(ع) در سال 35 هجري، كوفه را مركز حكومت قرار داد تا بتواندبر كشورهايي كه حكومت آنها تحت نظر اسلام درآمده بود، نظارت نمايد وواليان خود را هدايت كند تا سرزمين نوبنياد اسلامي به خوبي اداره شود.حضرت امير به سلمان فارسي و حذيفه مأموريت داد تا براي تأسيسپايگاهي نظامي، منطقهاي را در نظر گرفته، آن را مطالعه كنند. در نتيجه اينرايزني و انتخاب اين دو و به كارگماردن آنها براي تحقيق و بررسي دربارهكوفه بود كه حكومت مركزي نيز با تأسيس آن پايگاه موافقت كرد. سعدبنابي وقاص در سال شانزدهم هجري، پيش از خلافت حضرت، كوفه را برايتداركات و رهبري دولتهاي فتح شده آماده كرده بود.
نامههاي امام علي(ع) در نهج البلاغه گواه است كه امام در بهكارگماردن،هدايت، نظارت و بازخواست از واليان، لحظهاي كوتاهي نميكرد و تمامزواياي زندگي فرمانداران، استانداران و كارگزاران خود ـ از ميهماني رفتنعثمان بن حنيف تا خانه خريدن شريح قاضي و برخورد اشعث بنقيس با مردم ـ را زير نظر ميگرفت و از آنها بازخواست ميكرد و با مردمارتباط تنگاتنگ داشت.
دقت در نامه امام علي(ع) به مالك اشتر (حاكم مصر)، نشان ميدهد كهامام برنامه اداره مملكت را به وي ميآموزد و در اين زمينه به او هشدارميدهد و ريزهكاريهاي لازم را گوشزد ميكند تا به آن توجّه شود و اين بحثاز مشخصات اطرافيان گرفته تا روش دريافت ماليات را نيز در بر ميگيرد، كهامروزه در بحث بودجهريزي بسيار مهم و حياتي است.
مقايسه نامههاي امام، از جمله نامه به مالك اشتر براي حكومت بر مصر ونامه به اشعث بن قيس، حكمران آذربايجان، نشان ميدهد كه او ميانكارگزاران و به كارگماردن آنان و فصلالخطابها كجا فرِ ميگذاشته ودايره كار آنها را در مباحث مديريتي و حكمروايي تا كجا باز يا محدودميكرده است. حضرت به مالك در جايگاه برادري خدمتگزار تذكّرهاييميدهد كه در حد اداره يك مملكت خودمختار است و به اشعثبن قيس درحد يك كارگزار ضعيف اعلام خطر ميكند كه «تو انباردار خدا هستي»، آنجا كه ميفرمايد:
مقام فرمانداري براي تو، وسيله آب و نان نبوده؛ بلكه امانتي در گردنتو است. بايد از فرمانده و امام خود پيروي كني. تو حق نداري بارعيت استبداد ورزي و بدون دستور به كار مهمي اقدام كني. در دستتو اموالي از ثروتهاي خداي بزرگ و عزيز است و تو خزانهدار آني تابه من بسپاري. اميدوارم براي تو بدترين زمامدار نباشم. با درود.
تفاوت اين دو گماشته و حكمران در اين است كه مالك به اخلاِ و سيرهعلي تخلق داشت، ولي اشعث هواي رياست در سر داشت و براي حفظ آندست و پا ميزد؛ لذا حضرت به او نظارت ميكرد و نهيبش ميزد.
امام بر مناطقي حكومت داشت كه امروزه بيش از بيست كشور رادربرميگيرد و در طول پنج سال حكومت، با تمام مراكز كشور ارتباط مستقيمداشت. فقط 79 نامه در نهج البلاغه ثبت شده كه محتواي آنها مفاهيم،اصول، مباني و قواعد مديريتي است. وي حتي در نامه خود به مالك اشتر،سفارشهاي ويژهاي را براي انتخاب وزيران، همكاران و مشاوران، بدين بيانارائه ميكند:
بدترين وزير تو، كسي است كه پيش از تو وزير بدكاران بوده و درگناهان آنها شركت داشته است؛ پس مبادا چنين افرادي محرم راز توباشند؛ زيرا آنان ياوران گناهكاران و ياريدهندگان ستمكارانند.
حضرت به مالك يادآوري ميكند و اطمينان ميدهد كه ميتواند در ميانكساني كه چنين ستمي را مرتكب نشدهاند، وزيراني را بيابد كه از نظر انديشه وكارداني مانند آنها باشند. حضرت علي(ع) اين حقيقت را در ساختارمديريتي خاطر نشان ميكند كه نبايد افراد مجرم و بدسابقه را به سبب بعضيمزايا و تخصصهاي ظاهري در امور حساس گماشت. آن گاه در ادامه نامههشدار ميدهد كه خود را از خطر چاپلوسان و ستايشگران برهاند؛ چرا كهآنان قدرتمندان را احاطه نموده، با تعريفهاي نابجا و ستودنهاي فراوان بهقدرت و نفوذ ميرسند و مدير را به فردي خودپسند و مغرور تبديل ميكنند:
و خود را به پرهيزگاران و راستگويان نزديك كن و به آنان بياموز كهتو را بسيار نستايند، و از اين كه عمل نادرستي انجام دادهاي، از توتعريف نكنند؛ زيرا ستايش فراوان، شخص را خودپسند، مغرور وطغيانگر ميسازد.
أ. تفويض اختيار
از ويژگيهاي مورد توجّه در امر سازماندهي نيروها، مسأله تفويضاختيار است. مديران براي افزايش اثربخشي خود در محيط كار و براي اين كهبتوانند به وظايف مهم و كليدي خود برسند، بايد قسمتي از اختيارات خود رابه كاركنان تفويض كنند. امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
من مالك اشتر، پسر حارث، را بر شما و سپاهياني كه در فرمانشماست، امير]فرمانده كل[ كردم. گفته او را بشنويد و از وي فرمانبريد! او را چون زره و سپر نگهبان خود كنيد كه مالك را نه سستياست و نه لغزش، و نه كندي كُند آن جا كه شتاب بايد، و نه شتاب گيردآن جا كه كُندي شايد.
ب. ضرورت رعايت نظم در سازماندهي
در حيات انسان و مديريت سازماني، چيزي بدتر و خطرناكتر از بينظمينيست. وقتي به ريشه نظم ميرسيم، ميبينيم كه معناي آن خوب و درستانجام دادن كار است. در مديريت امروز گفته ميشود:
نظم در كارها و رعايت آن در سازماندهي، يعني هم كارِ درست راانجام دادن (كارآيي) و هم درست كار را انجام دادن (اثربخشي) كهمحصول اين دو، بهرهوري است.
امام علي(ع) در اين باره ميفرمايد:
عاقل كسي است كه هر چيز را در جاي خود قرار دهد.
يگانه داروي تنظيم امور در سازمانها، توأم شدن نظم و خرد است. هركار درست و منظم، و هر فكر شايسته، به چهره و حيات مديريت زيباييميبخشد. همان طور كه هر جانداري بر اثر رعايت نكردن بهداشت، دچاربيماري ميشود، جامعه نيز بر اثر بينظمي دچار بيماري گشته، كارآيي خود رااز دست ميدهد. نظم، جامعه را به سوي جاودانگي هدايت ميكند، و بينظميو بيخردي، مرگ زودرس را به ارمغان ميآورد. امام علي(ع) قرآن و وجودبا بركت آن را مايه و عامل نظم حيات اجتماعي ميداند.
نظم فيزيكي و نظم فكري، دو منبع اصلي مديريت است. غلبه بر بينظمي،آغاز خردمندي است. دركار گروهي، نظم و انضباط، كليد اصلي كاميابياست. براي اجراي وظايف در سازمان و استفاده بهينه از منابع انساني وتجهيزات، بايد نظم برقرار شود.
ج. رعايت سلسله مراتب در سازماندهي
از ويژگيهاي مديريت و اصل سازماندهي نيرو در آن، كه از ويژگيهايرفتاري نيز به شمار ميرود، رعايت سلسله مراتب است. اهميت اين موضوع باتوجّه به لزوم نظم و انضباط و مشخص بودن حيطه اختيار و عمل كاركنانروشن ميشود؛ به طوري كه بدون رعايت آن، شيرازه امور از هم خواهدگسست و بسياري از تلخكاميها از همين جا نشئت ميگيرد. براي نمونه،زيانهايي كه در جنگ احد بر اثر نافرماني عدهاي از فرمان پيامبر صورتپذيرفت، از همين مسأله سرچشمه گرفت؛ بدين سبب، فرمان مافوِ تا هنگاميكه با موازين شرعي مغايرت نداشته باشد، بايد اطاعت شود. امام علي(ع)ميفرمايد:
تو نيز بايد مطيع مافوِ باشي.
بر شما است كه از فرمان فرماندهان سرپيچي نكنيد... تا خداوندامورتان را اصلاح كند.
اگر به وظايف خود عمل نكنيد، نزد من خوارتر و كجرفتارتر از شمانخواهد بود.
از مسائل مهم دركار گروهي، رعايت اصل فرادست (رئيس) و فرودست(مرئوس) بودن است.
3. دقت در گزينش كارگزاران
اميرمؤمنان(ع) فرمود:
آفت و بلاي كارها، ناتواني كارگزاران است.
مدير براي آن كه از عهده مسؤوليتهاي سنگين خود به خوبي برآيد، بهتنهايي نميتواند اين وظايف را انجام دهد و ناچار بايد از همكاران ودستياراني بهرهگيرد. گزينش چنين دستياران و همكاراني به سادگي صورتنميپذيرد؛ زيرا نيروي انساني روح سازمان است و اگر افراد شايستهاي برايهمكاري با مديريت برگزيده نشوند، اين روح، بيمارگشته، كل سازمان دچاراختلال خواهد شد.
ناتواني كارگزاران، آفت كارها است، و براي پيشگيري از اين ضايعه، بايداز كارگزاران توانا بهره برد يا نيروي مناسب و متخصص تربيت كرد؛ سپس درادامه آن را به كار گمارد؛ همان كاري كه حضرت امير(ع) در دوران خلافتخويش انجام داد. نامه امام به عمر بن ابي سلمه مخزومي، فرماندار بحرين،پس از عزل او و نصب نعمان بن عجلان زرقي در سال 36 هجري چنين است:
پس از ياد خدا و درود، همانا من نعمان بن عجلان زرقي را بهفرمانداري بحرين نصب كردم. و بيآن كه، سرزنشي و نكوهشي برايتوجود داشته باشد، تو را از فرمانداري آن سامان گرفتم. به راستيتاكنون زمامداري را به نيكي انجام دادي و امانت را حفظ كردي؛ پسبه سوي ما حركت كن؛ بيآن كه مورد سوء ظن قرار گرفته يا سرزنششده يا متهم بوده يا گناهكار باشي، كه تصميم دارم به سوي ستمگرانشام حركت كنم. دوست دارم در اين جنگ با من باشي؛ زيرا تو ازدلاوراني هستي كه در جنگ با دشمن، و برپا داشتن ستون دين، از آنانياري ميطلبم؛ ان شاء الله.
امام علي(ع) دامنه بحث به كارگماري را به خوبي آشكار ميسازد و بحثلياقت و توان و مسؤوليت را به نقد كشيده و ميفرمايد:
سستي فردي [انسان] در انجام كارهايي كه به عهده او است و پافشاريدر كاري كه از مسؤوليت او خارج است، نشانه ناتواني آشكار و انديشهويرانگر است.
امام علي(ع) فقط در نهج البلاغه نزديك چهل مدخل و بحث دربارهبهكارگماري كارگزاران دارد كه نقل آنها از گنجايش يك مقاله بيرون است.
بدون تربيت نيرو و شناسايي آن براي عهدهدار شدن امور جامعه ومديريت در سطوح خرد و كلان، بسياري از وظايف و اهداف سازماني عملينخواهد شد و در امور جاري سازمان خلل پديد خواهد آمد. مديريتي كهريشه الاهي دارد، انديشهها و طرحهاي نشئت گرفته از وحي را در چارچوبضوابط مكتب، با رعايت اصول انسانيت، به دست همكاران مؤمن و متخصصميسپارد و از آنها ميخواهد تا به صورت تكليف شرعي و قانوني درگسترش و اجراي آن بكوشند. مديريت در اين بينش، خود جلودار كارواناست، امّا تأثير همراهان در نقش وسيلهاي مؤثر در پيشبرد اهداف و انديشههارا نميتوان از نظر دور داشت.
هنگامي كه حضرت علي(ع) در جايگاه نخستين وليامر و امام، زمام امورجامعه را در دست گرفت، بيدرنگ به تنظيم امور و رفع نارساييها پرداختو براي حكومت خويش نظام و سازماني را پديد آورد. نخستين كاري كهحضرت پس از دستيابي به حكومت انجام داد، گزينش افرادي مسلمان،متعهد، مدير و مدبّر و فرستادن آنها به مناطق گوناگون سرزمين اسلامي بود.اين افراد كه امام آنها را والي (فرماندار) معرفي ميكند، با اختيار گسترده بهمناطق مورد نظر رفته، امور آن منطقه را تنظيم ميكردند.
امام همه كوشش خود را در اين امر متمركز ميكرد كه از ابتدا افراديخداترس، متعهد، لايق و كاردان را براي ولايت مناطق برگزيند؛ سپس با دادنمسؤوليت به اين افراد، آنها را به مناطق مورد نظر ميفرستاد و بدون وقفه بركار آنها نظارت ميكرد و اگر اين افراد را به هر دليل مناسب ولايت نميديد،به سرعت آنها را عزل، و فرد ديگري را جايگزين آنان ميكرد.
امام علي(ع) در سال 35 هجري، كوفه را مركز حكومت قرار داد تا بتواندبر كشورهايي كه حكومت آنها تحت نظر اسلام درآمده بود، نظارت نمايد وواليان خود را هدايت كند تا سرزمين نوبنياد اسلامي به خوبي اداره شود.حضرت امير به سلمان فارسي و حذيفه مأموريت داد تا براي تأسيسپايگاهي نظامي، منطقهاي را در نظر گرفته، آن را مطالعه كنند. در نتيجه اينرايزني و انتخاب اين دو و به كارگماردن آنها براي تحقيق و بررسي دربارهكوفه بود كه حكومت مركزي نيز با تأسيس آن پايگاه موافقت كرد. سعدبنابي وقاص در سال شانزدهم هجري، پيش از خلافت حضرت، كوفه را برايتداركات و رهبري دولتهاي فتح شده آماده كرده بود.
نامههاي امام علي(ع) در نهج البلاغه گواه است كه امام در بهكارگماردن،هدايت، نظارت و بازخواست از واليان، لحظهاي كوتاهي نميكرد و تمامزواياي زندگي فرمانداران، استانداران و كارگزاران خود ـ از ميهماني رفتنعثمان بن حنيف تا خانه خريدن شريح قاضي و برخورد اشعث بنقيس با مردم ـ را زير نظر ميگرفت و از آنها بازخواست ميكرد و با مردمارتباط تنگاتنگ داشت.
دقت در نامه امام علي(ع) به مالك اشتر (حاكم مصر)، نشان ميدهد كهامام برنامه اداره مملكت را به وي ميآموزد و در اين زمينه به او هشدارميدهد و ريزهكاريهاي لازم را گوشزد ميكند تا به آن توجّه شود و اين بحثاز مشخصات اطرافيان گرفته تا روش دريافت ماليات را نيز در بر ميگيرد، كهامروزه در بحث بودجهريزي بسيار مهم و حياتي است.
مقايسه نامههاي امام، از جمله نامه به مالك اشتر براي حكومت بر مصر ونامه به اشعث بن قيس، حكمران آذربايجان، نشان ميدهد كه او ميانكارگزاران و به كارگماردن آنان و فصلالخطابها كجا فرِ ميگذاشته ودايره كار آنها را در مباحث مديريتي و حكمروايي تا كجا باز يا محدودميكرده است. حضرت به مالك در جايگاه برادري خدمتگزار تذكّرهاييميدهد كه در حد اداره يك مملكت خودمختار است و به اشعثبن قيس درحد يك كارگزار ضعيف اعلام خطر ميكند كه «تو انباردار خدا هستي»، آنجا كه ميفرمايد:
مقام فرمانداري براي تو، وسيله آب و نان نبوده؛ بلكه امانتي در گردنتو است. بايد از فرمانده و امام خود پيروي كني. تو حق نداري بارعيت استبداد ورزي و بدون دستور به كار مهمي اقدام كني. در دستتو اموالي از ثروتهاي خداي بزرگ و عزيز است و تو خزانهدار آني تابه من بسپاري. اميدوارم براي تو بدترين زمامدار نباشم. با درود.
تفاوت اين دو گماشته و حكمران در اين است كه مالك به اخلاِ و سيرهعلي تخلق داشت، ولي اشعث هواي رياست در سر داشت و براي حفظ آندست و پا ميزد؛ لذا حضرت به او نظارت ميكرد و نهيبش ميزد.
امام بر مناطقي حكومت داشت كه امروزه بيش از بيست كشور رادربرميگيرد و در طول پنج سال حكومت، با تمام مراكز كشور ارتباط مستقيمداشت. فقط 79 نامه در نهج البلاغه ثبت شده كه محتواي آنها مفاهيم،اصول، مباني و قواعد مديريتي است. وي حتي در نامه خود به مالك اشتر،سفارشهاي ويژهاي را براي انتخاب وزيران، همكاران و مشاوران، بدين بيانارائه ميكند:
بدترين وزير تو، كسي است كه پيش از تو وزير بدكاران بوده و درگناهان آنها شركت داشته است؛ پس مبادا چنين افرادي محرم راز توباشند؛ زيرا آنان ياوران گناهكاران و ياريدهندگان ستمكارانند.
حضرت به مالك يادآوري ميكند و اطمينان ميدهد كه ميتواند در ميانكساني كه چنين ستمي را مرتكب نشدهاند، وزيراني را بيابد كه از نظر انديشه وكارداني مانند آنها باشند. حضرت علي(ع) اين حقيقت را در ساختارمديريتي خاطر نشان ميكند كه نبايد افراد مجرم و بدسابقه را به سبب بعضيمزايا و تخصصهاي ظاهري در امور حساس گماشت. آن گاه در ادامه نامههشدار ميدهد كه خود را از خطر چاپلوسان و ستايشگران برهاند؛ چرا كهآنان قدرتمندان را احاطه نموده، با تعريفهاي نابجا و ستودنهاي فراوان بهقدرت و نفوذ ميرسند و مدير را به فردي خودپسند و مغرور تبديل ميكنند:
و خود را به پرهيزگاران و راستگويان نزديك كن و به آنان بياموز كهتو را بسيار نستايند، و از اين كه عمل نادرستي انجام دادهاي، از توتعريف نكنند؛ زيرا ستايش فراوان، شخص را خودپسند، مغرور وطغيانگر ميسازد.
===========================
برای داشتن چیزی که تابحال نداشته ای
کسی باش که تا بحال نبوده ای !!!
کسی باش که تا بحال نبوده ای !!!
=============================
4. مشورت
تصميمگيري از اصول عمده مديريت و وظايف مهم مدير به شمار ميرودكه وامدار مشورت است؛ چون انسان خودمحور و كسي كه بدون فراهمساختنمقدمات و بدون هيچ واهمهاي از احتمال اشتباه، با سرعت تصميم ميگيرد،مرتكب خطا خواهد شد. روح مشورت در امر تصميمگيري، نشئت گرفته ازرحمت الاهي و موجب بهرهگيري از عقل و انديشه ديگران و ايجاد پشتيباناست و خودمحوري، عامل قطع ارتباط معنوي و صميميت با كاركنان وفرودستان و سبب ناديده انگاشتن آنان ميشود. از اين رو، براي مسائلي كه بهمصالح عمومي كاركنان در سازمان مربوط ميشود، بايد مشورت شود.
امام علي(ع) ميفرمايد:
عاقل كسي است كه تجارب ديگران او را پند دهد [از تجارب ديگرانپند و روش استخراج كند].
انسان عاقل ]در تصميمگيري[ بر مشورت و هدايت راغب، و ازخودرأيي و استبداد انديشه به دور است.
عاقل از مشورت بينياز نميشود.
نادانترين فرد كسي است كه خود را [از مشورت در تصميم بينيازبداند و] عاقلترين افراد به شمار آورد.
هر كس خودرأي شد، به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورتكرد، درعقلهاي آنان شريك شد.
امام علي (ع) بر اين باور است كه بهترين راه حلها و درستترين شيوههابا استفاده از آراي گوناگون به دست ميآيد و اساس آنها مشورت درستاست:
در امور آنان ]كارمندانت[ بينديش، و پس از آزمايش، به كارشان بگمارو با ميل شخصي و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاي گوناگونوا مدار؛ زيرا نوعي ستمگري و خيانت است. كارگزاران را از ميانمردمي باتجربه و باحيا، از خاندان پاكيزه و باتقوا كه در مسلماني سابقهدرخشاني دارند برگزين؛ چرا كه اخلاِ آنان گراميتر، و آبرويشانمحفوظتر است....
از سخنان امام چنين برميآيد كه مشورت و انجام كارها از طريق مشاورهبسيار سودمند خواهد بود، امّا بايد در نظر داشت كه افراد مورد مشورت بايدصلاحيت كافي براي مشورت داشته باشند؛ صلاحيتي كه مشورت با آنها رامؤثر و نتيجهبخش گرداند؛ لذا امام سفارش ميكند كه با دانشمندان ودرستكاران مشورت كن؛ يعني با كسي كه هم آگاهي داشته و هم مورد اعتمادو درستكار باشد. مديران صاحب انديشه و خرد، از مشورت با ديگران بينيازنيستند و آنان نيز بايد با معاونان خود به مشورت بپردازند. حضرت امير(ع)ميفرمايد:
شايسته است كه هر خردمند، رأي خردمندان ديگر را به رأي خودبيفزايد.
5. هماهنگي
امام علي(ع) ميفرمايد:
شما ياوران حق و برادران در دين و ايمان و در روز نبرد سپرهايمحافظ هستيد.
هماهنگي، مجموعهاي از ساز و كارهاي ساختاري و انساني است كه برايمرتبط كردن مؤثر اجزاي هر نظام (جامعه)، براي تسهيل در كسب اهدافطراحي ميشود. آدمي موجودي اجتماعي است. در جامعه و سازمانها،تعداد بيشماري از انسانها زندگي ميكنند كه براي تحقق اهداف خود نيازمندبرقراري ارتباط با يكديگرند تا بتوانند با انجام دادن برخي از كارها، به نتايجمطلوب و مورد انتظار خود برسند و اين امر تنها با هماهنگي و ايجاد وفاِتحقق نخواهد يافت. پس براي انجام دادنِ بهتر كارها بايد بين افكار، فعاليتهاو عمليات گروه، هماهنگي وجود داشته باشد. هماهنگي يعني آميختنفعاليتهاي افراد و سازماندهي درست انسانها و تخصيص درست منابعغيرانساني به منظور تحقق هدف.
از مهمترين وظايف مسؤولان، ايجاد هماهنگي بين افراد، واحدها،معاونتها و ارتباط درست جامعه با تحوّلات محيطي است. رسول خدا(ص)در اهميت اين موضوع ميفرمايد:
بهترين مديران و فرمانروايان كساني هستند كه استعدادها و سليقههايگوناگون را زير چتر مديريت گرد آورند و بدترين مديران آنانند كهمجموعه همسو و هماهنگ را پراكنده سازند.
حضرت علي(ع) درباره وحدت و هماهنگي علم و عمل ميفرمايد:
علم و عمل داراي پيوندي نزديك [و داراي هماهنگي] هستند.
همبستگي و وحدت در راه حق ]گرچه كراهت داشته باشيد[، ازپراكندگي در راه باطل ]گرچه مورد علاقه شماباشد[، بهتر است؛ زيراخداوند سبحان، به گذشتگان و آيندگان چيزي را به تفرقه عطا نفرمودهاست.
قرآن نيز درباره هماهنگي ميفرمايد:
و از مشركان نباشيد؛ كساني كه دين خدا را قطعه قطعه كردند وفرقهفرقه شدند و هر حزبي بدان چه پيش آنها است، دلخوش شدند.
نقش رهبري در سازمان، از مهمترين نقشها است و امروزه معتقدندمديريت مطلوب آن است كه به رهبري ختم شود. جامعه موفق مشخصهايدارد كهبا آن، از جامعه ناموفق شناخته ميشود و آن، رهبري پويا و اثربخش است.رهبران تأثيري اساسي بر هماهنگي دارند. حضرت علي(ع) ميفرمايد:
موقعيت رهبر و فرمانده، مانند موضع و نقش نخ تسبيح است كه دانههارا به هم ميپيوندد. وقتي رشته پاره شد، دانهها پراكنده ميشوند و هركدام به سويي خواهد غلتيد؛ سپس هرگز در كنار يكديگر جمعنخواهند شد.
اين نقش كه بازتاب حضور و تأثير رهبري است، سازمان و مجموعه راداراي انسجامهاي مرئي و حتي نامرئي ميكند. امروزه در مديريت به اينمسأله معتقدند كه هدف از رهبري و فرماندهي، راهنمايي زيردستان در جهتفهميدن هدف و برانگيختن آنان به كار و فعاليت مؤثر است، و پيروزي وشكست هر تشكيلاتي، بستگي تام به رهبري آن دارد. به سبب همين مسأله،امام علي(ع) در نكوهش كوفيان در جنگ با لشكريان معاويه فرمود:
موقعيت زمامدار همچون ريسمان است كه مهرهها را در نظم ميكشد وآنها را جمع كرده به هم مرتبط ميسازد؛ اگر ريسمان از هم بگسلد،مهرهها پراكنده ميشوند.
به عبارت ديگر، وظيفه رهبري، تأثيرگذاري بر مردم براي وادار كردنآنها به كوششي دلخواه به منظور تحقق اهداف گروهي است. شما ميتوانيدحضور فيزيكي انساني را بخريد يا برآن به شدت نظارت كنيد، امّا شور واشتياِ او را نميتوانيد بخريد. نقش رهبر، روحيه دادن به كاركنان است.رهبران بدون توجّه به مسائل انساني، قادر به هدايت انسانها نيستند. اينماشينآلات و تجهيزات نيستند كه ارزش افزوده ايجاد ميكنند، بلكه نيرويانساني باانگيزه است كه ميتواند از امكانات به بهترين شكل استفاده كند؛ لذابايد براي تك تك كاركنان ارزش قائل بوده و به آنان توجّه كرد.
در ميان تمام وظايف مديران (برنامهريزي، سازماندهي، هماهنگي،هدايت و رهبري) رهبري جايگاه ويژه خود را دارا است. در اين مسؤوليت،مديريت بايد انسانها را بشناسد و بتواند با ايجاد نظام مطلوب، با آنها ارتباطدرست برقرار كند. ميان مديران ابزاري كه فقط به فكر تحقق هدف سازمان(بدون عنايت به نيازهاي فرودستان) هستند و مديران مؤثر (مديراني كهرهبري نيز ميكنند) تفاوت اساسي وجود دارد. منبع رهبري، حاكميت نيست،هدايت است، رهبر نه فقط گروه را راهنمايي ميكند، بلكه خود نيز جزئي ازگروه است.
6. كسب اطلاع از رفتار كارگزاران
مدير خوب ميداند كه با هر گزارشي چگونه برخورد كند. مديران در برابرگزارشها سه دستهاند: يك دسته مديران عملياتي (اجرايي) هستند كهگزارشهاي آنها به امور فني و اجرايي كار مربوط است و حتيبازخواستهاي آنان نيز درباره بُعد فني است. امّا مديران دسته دوم، مديرانتاكتيكي (مياني) هستند كه در عمل با گزارشهاي وظيفهاي ارتباط دارند ونقش رابط مديران عملياتي و مديران استراتژيك (فرادستان) را ايفا ميكنند.و دسته سوم، گزارشهاي مربوط به مديران استراتژيك است كه ابزاري برايايجاد پيوند اين مديران با محيط و جامعه و سازمانهاي رقيب است. مسلّماست كه دو گزارش پيشين، درون سازماني، و كاربرد آنها بيشتر در محيطسازمان است؛ امّا گزارشهاي رسيده يا تهيه شده در سطح استراتژيك،بيشتر با محيط خارج سازمان مرتبط است.
حضرت امير(ع) در برخورد با گزارشهاي كارگزاران، درسي فراسويمديريت امروزي ميدهد؛ به طور مثال، حضرت در سال چهلم هجري بهگزارشي از يك حكمران اين گونه پاسخ ميگويد:
پس از ياد خدا، از تو خبري رسيده است كه اگر چنان كرده باشي،پروردگار خود را به خشم آورده، امام خود را نافرماني، و در امانتخود خيانت كردهاي. به من گزارش شده كه كشت زمينها را برداشته وآن چه را ميتوانستي گرفته و آن چه را در اختيار داشتي، به خيانتخوردهاي؛ پس هر چه زودتر، حساب اموال را براي من بفرست و بدانكه حسابرسي خداوند از حسابرسي مردم سختتر است. با درود.
در گزارش و پاسخ نامه پيشين، قاطعيت (نه خشونت) و دقت حضرت درگزارش رسيده و جزئيات آن و درخواست حسابرسي و تذكّر شرعي قضيهديده ميشود. امام در جايي ديگر، درباره گزارش مدير از فرودستان، سخنيدارد كه شامل سه چيز است: دقت در گزارش، روابط انساني و بحث رواني وتربيتي قضيه؛ لذا ميفرمايد:
درباره كارگزاران و گزارشهاي آنان يا كارهايشان چنان بينديش كه پدرو مادر درباره فرزند ميانديشند.
سپس رفتار كارگزاران را بررسي كن و ناظراني راستگو و وفاپيشه برآنان بگمار كه مراقبت و بازرسي پنهاني تو از كار آنان، سبب امانتداريو مهرباني با رعيت خواهد بود و از همكاران نزديكت سخت مراقبتكن و اگر يكي از آنان به خيانت دست زد و گزارشِ گزارشگران تو همآن خيانت را تأييد كرد به همين مقدار گواهي، قناعت و او رابازخواست كن و اموالي را كه در اختيار دارد از او باز پس گير؛ سپساو را خوار دار و خيانت كار بشمار، و طوِ بدنامي به گردنش بيفكن.
امام علي(ع) درباره كارگزاران و وضع اقتصادي كاركنان ميفرمايد:
سپس در معيشت آنان گشايش پديد آور؛ زيرا اين روش آنان را براصلاح خود نيرو ميبخشد و بر پاكسازي خود ايجاد انگيزه ميكند وايشان را از دستدرازي به بيتالمال كه در اختيار دارند، بينيازميسازد.
جامعهاي كه از آن گزارش تهيه نشود و بازرسي در آن صورت نگيرد،روزبهروز رو به ضعف و نابودي رفته و سرانجام چنان از درون ميپوسد كهچتر روي آن از هم ميگسلد. به عكس، جامعهاي كه داراي نظام گزارشدهيمعقول و بازرسي منطقي باشد، چنانچه در آن ضعفي پديد آيد، وجودبازرس، آن ضعف را برطرف خواهد ساخت.
تصميمگيري از اصول عمده مديريت و وظايف مهم مدير به شمار ميرودكه وامدار مشورت است؛ چون انسان خودمحور و كسي كه بدون فراهمساختنمقدمات و بدون هيچ واهمهاي از احتمال اشتباه، با سرعت تصميم ميگيرد،مرتكب خطا خواهد شد. روح مشورت در امر تصميمگيري، نشئت گرفته ازرحمت الاهي و موجب بهرهگيري از عقل و انديشه ديگران و ايجاد پشتيباناست و خودمحوري، عامل قطع ارتباط معنوي و صميميت با كاركنان وفرودستان و سبب ناديده انگاشتن آنان ميشود. از اين رو، براي مسائلي كه بهمصالح عمومي كاركنان در سازمان مربوط ميشود، بايد مشورت شود.
امام علي(ع) ميفرمايد:
عاقل كسي است كه تجارب ديگران او را پند دهد [از تجارب ديگرانپند و روش استخراج كند].
انسان عاقل ]در تصميمگيري[ بر مشورت و هدايت راغب، و ازخودرأيي و استبداد انديشه به دور است.
عاقل از مشورت بينياز نميشود.
نادانترين فرد كسي است كه خود را [از مشورت در تصميم بينيازبداند و] عاقلترين افراد به شمار آورد.
هر كس خودرأي شد، به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورتكرد، درعقلهاي آنان شريك شد.
امام علي (ع) بر اين باور است كه بهترين راه حلها و درستترين شيوههابا استفاده از آراي گوناگون به دست ميآيد و اساس آنها مشورت درستاست:
در امور آنان ]كارمندانت[ بينديش، و پس از آزمايش، به كارشان بگمارو با ميل شخصي و بدون مشورت با ديگران آنان را به كارهاي گوناگونوا مدار؛ زيرا نوعي ستمگري و خيانت است. كارگزاران را از ميانمردمي باتجربه و باحيا، از خاندان پاكيزه و باتقوا كه در مسلماني سابقهدرخشاني دارند برگزين؛ چرا كه اخلاِ آنان گراميتر، و آبرويشانمحفوظتر است....
از سخنان امام چنين برميآيد كه مشورت و انجام كارها از طريق مشاورهبسيار سودمند خواهد بود، امّا بايد در نظر داشت كه افراد مورد مشورت بايدصلاحيت كافي براي مشورت داشته باشند؛ صلاحيتي كه مشورت با آنها رامؤثر و نتيجهبخش گرداند؛ لذا امام سفارش ميكند كه با دانشمندان ودرستكاران مشورت كن؛ يعني با كسي كه هم آگاهي داشته و هم مورد اعتمادو درستكار باشد. مديران صاحب انديشه و خرد، از مشورت با ديگران بينيازنيستند و آنان نيز بايد با معاونان خود به مشورت بپردازند. حضرت امير(ع)ميفرمايد:
شايسته است كه هر خردمند، رأي خردمندان ديگر را به رأي خودبيفزايد.
5. هماهنگي
امام علي(ع) ميفرمايد:
شما ياوران حق و برادران در دين و ايمان و در روز نبرد سپرهايمحافظ هستيد.
هماهنگي، مجموعهاي از ساز و كارهاي ساختاري و انساني است كه برايمرتبط كردن مؤثر اجزاي هر نظام (جامعه)، براي تسهيل در كسب اهدافطراحي ميشود. آدمي موجودي اجتماعي است. در جامعه و سازمانها،تعداد بيشماري از انسانها زندگي ميكنند كه براي تحقق اهداف خود نيازمندبرقراري ارتباط با يكديگرند تا بتوانند با انجام دادن برخي از كارها، به نتايجمطلوب و مورد انتظار خود برسند و اين امر تنها با هماهنگي و ايجاد وفاِتحقق نخواهد يافت. پس براي انجام دادنِ بهتر كارها بايد بين افكار، فعاليتهاو عمليات گروه، هماهنگي وجود داشته باشد. هماهنگي يعني آميختنفعاليتهاي افراد و سازماندهي درست انسانها و تخصيص درست منابعغيرانساني به منظور تحقق هدف.
از مهمترين وظايف مسؤولان، ايجاد هماهنگي بين افراد، واحدها،معاونتها و ارتباط درست جامعه با تحوّلات محيطي است. رسول خدا(ص)در اهميت اين موضوع ميفرمايد:
بهترين مديران و فرمانروايان كساني هستند كه استعدادها و سليقههايگوناگون را زير چتر مديريت گرد آورند و بدترين مديران آنانند كهمجموعه همسو و هماهنگ را پراكنده سازند.
حضرت علي(ع) درباره وحدت و هماهنگي علم و عمل ميفرمايد:
علم و عمل داراي پيوندي نزديك [و داراي هماهنگي] هستند.
همبستگي و وحدت در راه حق ]گرچه كراهت داشته باشيد[، ازپراكندگي در راه باطل ]گرچه مورد علاقه شماباشد[، بهتر است؛ زيراخداوند سبحان، به گذشتگان و آيندگان چيزي را به تفرقه عطا نفرمودهاست.
قرآن نيز درباره هماهنگي ميفرمايد:
و از مشركان نباشيد؛ كساني كه دين خدا را قطعه قطعه كردند وفرقهفرقه شدند و هر حزبي بدان چه پيش آنها است، دلخوش شدند.
نقش رهبري در سازمان، از مهمترين نقشها است و امروزه معتقدندمديريت مطلوب آن است كه به رهبري ختم شود. جامعه موفق مشخصهايدارد كهبا آن، از جامعه ناموفق شناخته ميشود و آن، رهبري پويا و اثربخش است.رهبران تأثيري اساسي بر هماهنگي دارند. حضرت علي(ع) ميفرمايد:
موقعيت رهبر و فرمانده، مانند موضع و نقش نخ تسبيح است كه دانههارا به هم ميپيوندد. وقتي رشته پاره شد، دانهها پراكنده ميشوند و هركدام به سويي خواهد غلتيد؛ سپس هرگز در كنار يكديگر جمعنخواهند شد.
اين نقش كه بازتاب حضور و تأثير رهبري است، سازمان و مجموعه راداراي انسجامهاي مرئي و حتي نامرئي ميكند. امروزه در مديريت به اينمسأله معتقدند كه هدف از رهبري و فرماندهي، راهنمايي زيردستان در جهتفهميدن هدف و برانگيختن آنان به كار و فعاليت مؤثر است، و پيروزي وشكست هر تشكيلاتي، بستگي تام به رهبري آن دارد. به سبب همين مسأله،امام علي(ع) در نكوهش كوفيان در جنگ با لشكريان معاويه فرمود:
موقعيت زمامدار همچون ريسمان است كه مهرهها را در نظم ميكشد وآنها را جمع كرده به هم مرتبط ميسازد؛ اگر ريسمان از هم بگسلد،مهرهها پراكنده ميشوند.
به عبارت ديگر، وظيفه رهبري، تأثيرگذاري بر مردم براي وادار كردنآنها به كوششي دلخواه به منظور تحقق اهداف گروهي است. شما ميتوانيدحضور فيزيكي انساني را بخريد يا برآن به شدت نظارت كنيد، امّا شور واشتياِ او را نميتوانيد بخريد. نقش رهبر، روحيه دادن به كاركنان است.رهبران بدون توجّه به مسائل انساني، قادر به هدايت انسانها نيستند. اينماشينآلات و تجهيزات نيستند كه ارزش افزوده ايجاد ميكنند، بلكه نيرويانساني باانگيزه است كه ميتواند از امكانات به بهترين شكل استفاده كند؛ لذابايد براي تك تك كاركنان ارزش قائل بوده و به آنان توجّه كرد.
در ميان تمام وظايف مديران (برنامهريزي، سازماندهي، هماهنگي،هدايت و رهبري) رهبري جايگاه ويژه خود را دارا است. در اين مسؤوليت،مديريت بايد انسانها را بشناسد و بتواند با ايجاد نظام مطلوب، با آنها ارتباطدرست برقرار كند. ميان مديران ابزاري كه فقط به فكر تحقق هدف سازمان(بدون عنايت به نيازهاي فرودستان) هستند و مديران مؤثر (مديراني كهرهبري نيز ميكنند) تفاوت اساسي وجود دارد. منبع رهبري، حاكميت نيست،هدايت است، رهبر نه فقط گروه را راهنمايي ميكند، بلكه خود نيز جزئي ازگروه است.
6. كسب اطلاع از رفتار كارگزاران
مدير خوب ميداند كه با هر گزارشي چگونه برخورد كند. مديران در برابرگزارشها سه دستهاند: يك دسته مديران عملياتي (اجرايي) هستند كهگزارشهاي آنها به امور فني و اجرايي كار مربوط است و حتيبازخواستهاي آنان نيز درباره بُعد فني است. امّا مديران دسته دوم، مديرانتاكتيكي (مياني) هستند كه در عمل با گزارشهاي وظيفهاي ارتباط دارند ونقش رابط مديران عملياتي و مديران استراتژيك (فرادستان) را ايفا ميكنند.و دسته سوم، گزارشهاي مربوط به مديران استراتژيك است كه ابزاري برايايجاد پيوند اين مديران با محيط و جامعه و سازمانهاي رقيب است. مسلّماست كه دو گزارش پيشين، درون سازماني، و كاربرد آنها بيشتر در محيطسازمان است؛ امّا گزارشهاي رسيده يا تهيه شده در سطح استراتژيك،بيشتر با محيط خارج سازمان مرتبط است.
حضرت امير(ع) در برخورد با گزارشهاي كارگزاران، درسي فراسويمديريت امروزي ميدهد؛ به طور مثال، حضرت در سال چهلم هجري بهگزارشي از يك حكمران اين گونه پاسخ ميگويد:
پس از ياد خدا، از تو خبري رسيده است كه اگر چنان كرده باشي،پروردگار خود را به خشم آورده، امام خود را نافرماني، و در امانتخود خيانت كردهاي. به من گزارش شده كه كشت زمينها را برداشته وآن چه را ميتوانستي گرفته و آن چه را در اختيار داشتي، به خيانتخوردهاي؛ پس هر چه زودتر، حساب اموال را براي من بفرست و بدانكه حسابرسي خداوند از حسابرسي مردم سختتر است. با درود.
در گزارش و پاسخ نامه پيشين، قاطعيت (نه خشونت) و دقت حضرت درگزارش رسيده و جزئيات آن و درخواست حسابرسي و تذكّر شرعي قضيهديده ميشود. امام در جايي ديگر، درباره گزارش مدير از فرودستان، سخنيدارد كه شامل سه چيز است: دقت در گزارش، روابط انساني و بحث رواني وتربيتي قضيه؛ لذا ميفرمايد:
درباره كارگزاران و گزارشهاي آنان يا كارهايشان چنان بينديش كه پدرو مادر درباره فرزند ميانديشند.
سپس رفتار كارگزاران را بررسي كن و ناظراني راستگو و وفاپيشه برآنان بگمار كه مراقبت و بازرسي پنهاني تو از كار آنان، سبب امانتداريو مهرباني با رعيت خواهد بود و از همكاران نزديكت سخت مراقبتكن و اگر يكي از آنان به خيانت دست زد و گزارشِ گزارشگران تو همآن خيانت را تأييد كرد به همين مقدار گواهي، قناعت و او رابازخواست كن و اموالي را كه در اختيار دارد از او باز پس گير؛ سپساو را خوار دار و خيانت كار بشمار، و طوِ بدنامي به گردنش بيفكن.
امام علي(ع) درباره كارگزاران و وضع اقتصادي كاركنان ميفرمايد:
سپس در معيشت آنان گشايش پديد آور؛ زيرا اين روش آنان را براصلاح خود نيرو ميبخشد و بر پاكسازي خود ايجاد انگيزه ميكند وايشان را از دستدرازي به بيتالمال كه در اختيار دارند، بينيازميسازد.
جامعهاي كه از آن گزارش تهيه نشود و بازرسي در آن صورت نگيرد،روزبهروز رو به ضعف و نابودي رفته و سرانجام چنان از درون ميپوسد كهچتر روي آن از هم ميگسلد. به عكس، جامعهاي كه داراي نظام گزارشدهيمعقول و بازرسي منطقي باشد، چنانچه در آن ضعفي پديد آيد، وجودبازرس، آن ضعف را برطرف خواهد ساخت.
===========================
برای داشتن چیزی که تابحال نداشته ای
کسی باش که تا بحال نبوده ای !!!
کسی باش که تا بحال نبوده ای !!!
=============================
7. امور مالي
امام علي(ع) به نظام برنامهريزي دقيق مالي قائل است و ميفرمايد:
دستهاي مختلف جامعه، بر حكمرانان حقي دارند كه كار و كوششاست و بر حكمرانان است كه صاحبان آنها را به اندازه رفع نياز(گسترش امور) تأمين كنند.
حضرت علي(ع) در جايي ديگر ميفرمايد:
سبك كردن هزينه زيردستان و كمك و بخشش به آنها باعث خواهدشد كه رعيت به نظام حكومتي خوشبين شوند.
مردم، زماني از رهبران و مديران خرد و كلان خشنود ميشوند كه حقواقعي آنها ادا شود. همانگونه كه گفته شد، اين وظيفهاي است كه گردانندگانو دولتمردان حكومت، مسؤوليت و وظيفه انجام دادن آن را برعهده دارند ونيز اين امر به عهده حكومت و نظام مديريتي جامعه است كه سياستي راپيشگيرد تا هزينه زندگي مردم را كاهش داده، به آنها نيكويي كند.
درباره تخصيص هزينههاي مصرفي و تعاوني به مردم، امام بر رسيدگي بهيتيمان ـ خردسالان ـ و پيران ـ سالخوردگان ـ كه چارهاي ندارند و از رويناتواني نيازهاي خود را تأمين نكردهاند، تأكيد ميفرمايد. امام، نخستين گامدر راه آباداني را بالا بردن سطح توليد و درآمدها ميداند كه بايد متناسب باوضعيت زمان، آباداني و بهبود آن را آغاز كرد. حضرت در فرمان بهمالكاشتر ميفرمايد:
و بايد انديشه تو در آباداني زمين ]كه از آن خراج گرفته ميشود[ ازانديشه در ستاندن خراج بيشتر باشد؛ زيرا خراج به دست نميآيدمگر به آباداني، و كسي كه خراج را بدون آباد ساختن بطلبد، به ويرانيشهرها و تباه كردن بندگان پرداخته، كار او چندان پايدار نميماند.
بنابراين، اعتماد امام در خصوص بودجههاي عمراني است كه تا هنگاميكه براي آباداني و بهبود اوضاع، به ويژه اوضاع كشاورزي و زيربنايي واصلاح زمين، اقدامي نشده باشد، نه تنها انتظار عمران و آباداني و درآمدزاييامري بيهوده است، بلكه چنين اقدامي امور اقتصادي را نابسامانتر ميكند.
با بررسي قسمتي از نامههاي حضرت، به اجمال ميتوان نتيجه گرفتكساني كه حق بهرهوري از مالياتها و بودجه بيتالمال را دارند، به هشتگروه تقسيم شدهاند: 1. درماندگان، بيچارگان، نيازمندان و گرفتاران؛2.عاملان اصلاح حال مردم و آبادي شهرها؛ 3. سپاهيان؛ 4. خراج دهندگان؛5. زيردستان؛ 6. گردآورندگان خراج؛ 7. قاضيان؛ 8. نويسندگان.
8. نظارت
نظارت به معناي پيگيري امور و وظايف سازماني و مديريتي است.وظيفه هر مدير، مراقبت دائم از اين امر است كه برنامهها به خوبي اجرا شوند وكارها به گونهاي مؤثر جريان داشته باشد. نظارت و برنامهريزي، مانند دو لبهيك قيچياند. در مديريت و رهبري، هر برنامهاي بدون نظارت، محكوم بهانحراف از اهداف و شكست در نتايج است. همچنين نظارت بر كاركنان بدونداشتن برنامه و هدف، موجب نارضايتي و صرف هزينه ميشود:
و بر آنان ناظراني بگمار كه به تو وفادار و راستگو باشند كه مراقبتنهاني در كارهايشان، آنها را به رعايت امانت وا ميدارد.
در تبيين فرمايش حضرت، تعريفي ديگر از نظارت ارائه ميكنيم؛ يعنيمقايسه آن چه انجام شده ـ عملكرد ـ با آن چه بايد انجام گيرد ـ استاندارد ـ ونيز شناخت نقاط ضعف و قوت برنامهها و شيوه كار مديريت. به عبارت ديگر،نظارت، معرّف اقدامها و فعاليتهاي سازمان است كه تا چه اندازه برايرسيدن به اهداف پيشرفته و اين كه آيا مطابق با موازين پيشبيني شده است ياخير. با اين عمل، ميتوان تغييرات يا اصلاحاتي در اهداف و برنامهها وخطمشيهاي سازمان صورت داد. نظارت، وسيله و روش مناسبي برايحصول اطمينان از
نوشته : سجاد زمانی
تاریخ: برچسب:مدیریت,مدیریت دولتی,مدیریت از دیدگاه اماعلی(ع),مدیریت امام علی,میدیریت صنعت فولاد,مدیر HSE,
نظر بدهید
امام علي(ع) به نظام برنامهريزي دقيق مالي قائل است و ميفرمايد:
دستهاي مختلف جامعه، بر حكمرانان حقي دارند كه كار و كوششاست و بر حكمرانان است كه صاحبان آنها را به اندازه رفع نياز(گسترش امور) تأمين كنند.
حضرت علي(ع) در جايي ديگر ميفرمايد:
سبك كردن هزينه زيردستان و كمك و بخشش به آنها باعث خواهدشد كه رعيت به نظام حكومتي خوشبين شوند.
مردم، زماني از رهبران و مديران خرد و كلان خشنود ميشوند كه حقواقعي آنها ادا شود. همانگونه كه گفته شد، اين وظيفهاي است كه گردانندگانو دولتمردان حكومت، مسؤوليت و وظيفه انجام دادن آن را برعهده دارند ونيز اين امر به عهده حكومت و نظام مديريتي جامعه است كه سياستي راپيشگيرد تا هزينه زندگي مردم را كاهش داده، به آنها نيكويي كند.
درباره تخصيص هزينههاي مصرفي و تعاوني به مردم، امام بر رسيدگي بهيتيمان ـ خردسالان ـ و پيران ـ سالخوردگان ـ كه چارهاي ندارند و از رويناتواني نيازهاي خود را تأمين نكردهاند، تأكيد ميفرمايد. امام، نخستين گامدر راه آباداني را بالا بردن سطح توليد و درآمدها ميداند كه بايد متناسب باوضعيت زمان، آباداني و بهبود آن را آغاز كرد. حضرت در فرمان بهمالكاشتر ميفرمايد:
و بايد انديشه تو در آباداني زمين ]كه از آن خراج گرفته ميشود[ ازانديشه در ستاندن خراج بيشتر باشد؛ زيرا خراج به دست نميآيدمگر به آباداني، و كسي كه خراج را بدون آباد ساختن بطلبد، به ويرانيشهرها و تباه كردن بندگان پرداخته، كار او چندان پايدار نميماند.
بنابراين، اعتماد امام در خصوص بودجههاي عمراني است كه تا هنگاميكه براي آباداني و بهبود اوضاع، به ويژه اوضاع كشاورزي و زيربنايي واصلاح زمين، اقدامي نشده باشد، نه تنها انتظار عمران و آباداني و درآمدزاييامري بيهوده است، بلكه چنين اقدامي امور اقتصادي را نابسامانتر ميكند.
با بررسي قسمتي از نامههاي حضرت، به اجمال ميتوان نتيجه گرفتكساني كه حق بهرهوري از مالياتها و بودجه بيتالمال را دارند، به هشتگروه تقسيم شدهاند: 1. درماندگان، بيچارگان، نيازمندان و گرفتاران؛2.عاملان اصلاح حال مردم و آبادي شهرها؛ 3. سپاهيان؛ 4. خراج دهندگان؛5. زيردستان؛ 6. گردآورندگان خراج؛ 7. قاضيان؛ 8. نويسندگان.
8. نظارت
نظارت به معناي پيگيري امور و وظايف سازماني و مديريتي است.وظيفه هر مدير، مراقبت دائم از اين امر است كه برنامهها به خوبي اجرا شوند وكارها به گونهاي مؤثر جريان داشته باشد. نظارت و برنامهريزي، مانند دو لبهيك قيچياند. در مديريت و رهبري، هر برنامهاي بدون نظارت، محكوم بهانحراف از اهداف و شكست در نتايج است. همچنين نظارت بر كاركنان بدونداشتن برنامه و هدف، موجب نارضايتي و صرف هزينه ميشود:
و بر آنان ناظراني بگمار كه به تو وفادار و راستگو باشند كه مراقبتنهاني در كارهايشان، آنها را به رعايت امانت وا ميدارد.
در تبيين فرمايش حضرت، تعريفي ديگر از نظارت ارائه ميكنيم؛ يعنيمقايسه آن چه انجام شده ـ عملكرد ـ با آن چه بايد انجام گيرد ـ استاندارد ـ ونيز شناخت نقاط ضعف و قوت برنامهها و شيوه كار مديريت. به عبارت ديگر،نظارت، معرّف اقدامها و فعاليتهاي سازمان است كه تا چه اندازه برايرسيدن به اهداف پيشرفته و اين كه آيا مطابق با موازين پيشبيني شده است ياخير. با اين عمل، ميتوان تغييرات يا اصلاحاتي در اهداف و برنامهها وخطمشيهاي سازمان صورت داد. نظارت، وسيله و روش مناسبي برايحصول اطمينان از
نظرات شما عزیزان: